پدیدارهای جمعی
مترجم: علی محمّد كاردان
در بررسی رفتار در انبوه مردم، این یقین حاصل می شود که تبیین این گونه رفتار به وسیله ی عنصر روانی و سرایت، خطرات بسیاری را همراه دارد. در اوضاع و احوال انبوهی، برخلاف تصور معمول، جنبه ی فردی اشخاص از میان نمی رود بلکه آمادگی های قبلی آنان پیوسته آثار نمایانی را در رفتارشان ایجاد می کند..
با این همه، منظور این نیست که اثبات وجود مراحل منظم رفتار در اوضاع مختلف انبوهی امکان ندارد. البته چنانکه در مورد سوانح دیدیم، رفتارهای فردی همگی به یک صورت نیستند اما تجزیه و تحلیل بروشنی نشان می دهد که این رفتارها دارای ادوار و مراحلی است و واکنشهائی وجود دارد که به نحو معینی یکی پس از دیگری ظاهر می شود. بنابراین فهم مجموعه ی رفتارها و به تبع آن ایجاد تاکتیک های تصرف در این رفتارها امکان پذیر است. یکی از محققان با گردآوری و تنظیم تجربه ی پراکنده ی افراد پلیس آمریکا و کانادا در عمل برقراری نظم توانسته است از پدیدارهای انبوهی توصیفی کلی به دست دهد (1). مثلاً از لحاظ تشکیل انبوه ها می توان سه نوع انبوه تشخیص داد، که هر یک از آنها دارای مشخصات خاصی است و نحوه ی دخالت خاصی را اقتضا می کند. نوع اول انبوه هائی مانند تظاهرات است که از پیش سازمان یافته اند و اعضاء آن بر اثر تصمیمات منطقی و حساب شده ی خود گرد هم می آیند و دارای رهبر و وحدت و دوام خاصی هستند. این انبوه ها عموماً از رهبران خود اطاعت می کنند و صلاح قوای انتظامی در این است که با این رهبران قبلاً تماس بگیرند. نوع دوم، انبوه های «عادی» است که به عنوان نمونه می توان از انبوهی از مردم که به تماشای رژه ایستاده اند یا جمعی از شناگران در کنار دریا یا گروهی که برای دیدن یا شنیدن برنامه ای اجتماع کرده اند نام برد. آنچه در این انبوه ها عادی یا غیررسمی است مکان و زمان گردهم آمدن اعضاء آنهاست. چنین انبوه هائی بدون رهبرند ولی از هنجارها یا قواعدی مانند این قاعده که: «آنکه نخست رسیده نخست استفاده می کند» یا «سوء استفاده نکنید و بحق خود قانع باشید» پیروی می کنند؛ بعلاوه دارای نظمی هستند که به وضع مادی اماکنی که اعضاء آنها در آن جا گرد می آیند بستگی دارد. در اینگونه انبوه ها، قوای انتظامی از پیش برای کمک به تأمین مقاصد افراد تدابیری اتخاذ می کنند. نوع سوم، انبوه های خودبخودی یا غیر ارادی است و یک نمونه ی آن گردهم آمدن مردم کنجکاوی است که واقعه ی تحریک کننده ای توجه ایشان را به خود جلب کرده است. چنین انبوه هائی فاقد رهبر و سازمان و قاعده و مستعد ایجاد بی نظمی هستند و ممکن است محرکینی از میان آنها برخیزند. در این موارد پلیس می کوشد گردهم آمدن را محو یا محرکین را تارومار کند.
بنابراین، می توان نوعی روان شناسی پدیدارهای جمعی تصور کرد که با رفتارهای فردی که کار مطالعه ی روان شناسی «در انبوه های مردم» است فرق دارد. روان شناسی پدیدارهای جمعی با «روان شناسی انبوه های مردم» به صورت قدیم آن نیز متفاوت است. چنانکه دیدیم روان شناسی اخیر برای افراد فرقی قائل نبود و با اینکه پدیدارهای جمعی گوناگون را طبقه بندی می کرد آنها را یکسان می دانست (2). در این جا ما بعکس می خواهیم بجای جنبه ی عمومی پدیدارهای جمعی ویژگی هر یک از آنها را بررسی کنیم.
1- روان شناسی پدیدارهای عامه ای
روان شناسی اجتماعی در دوره ی قهرمانی و انتقادی خود، به پدیدارهای جمعی توجه زیادی داشت. در کتب مربوط به کلیات روان شناسی اجتماعی دوره ی بعد آثار متعددی از این توجه برجای مانده است. یک نمونه از این پدیدارهای جمعی در شیفتگیها و «مد» ها (به معنائی غیر از معنی محدود «مد» لباس که در زبان فرانسه به صورت مفرد به کار می رود) دیده می شود: یکی از نویسندگان طی یک ربع قرن و به یاری بیش از صد و پنجاه تن که طرف مکاتبه او بودند، از قریب به سه هزار نوع از این رسوم گذرا صورتی ترتیب داده و آنها را طبقه بندی کرده است (3). درباره ی تحریکات جمعی نیز که ذکر آن در خواننده ی فرانسوی خاطره ی جماعت ناآرام سن مدار (4) را زنده می کند و در ادوار و ممالک مختلف نیز گهگاه ظاهر می شود عده ای به نوشتن رسالات مفرد (مونوگرافی) ی پرداخته اند که از نظر روان شناسی اجتماعی ارزنده اند (5). «جنبش های اجتماعی» مانند حزب «ناسیونال سوسیالیست» آلمان یا «سرزمین پدر یزدانی» (6) نیز توجه روان شناسان اجتماعی را به خود جلب کرده است (7). خواننده ای که به تازگی با این تحولات آشنا شده است نیک درمی یابد که او با ماده ی مستعدی روبرو است که بحق تفکر جدی کسانی را که بخواهند رفتارهای جمعی را دریابند برمی انگیزد و مستلزم تتبعات منظمی است. اما واقع این است که چنین زمینه ای برای تتبع منظم چندان آماده نیست. بوگاردوس زیرعنوان «فد» (8) شیفتگی های مردم را به معنی کلی و مبهم آن مطالعه کرده است و این پدیدار به این مفهوم باید مورد قبول سامنر نیز باشد (9). لکن محققان دیگر انواع دیگری مانند «سبکسری» (10) یا شیفتگیهای عامیانه جدی تر و «بوم» (11) را که از نوع اول چشم گیرتر و دراماتیک تر است، تشخیص داده اند (12) و این در حالی است که سبکسری نماینده ی شدیدترین و عمیق ترین نوع پدیدار «جریانهای واگیردار روانی» است (13). خواندن چنین آثاری غالباً شخص را به این فکر می اندازد که این گونه مطالعات بیشتر صورت بحث لغوی دارد تا تجزیه و تحلیل امور و شاید همین امر مبین بی التفاتی روان شناسی اجتماعی معاصر به مطالعه ی پدیدارهای جمعی من حیث المجموع باشد.با این همه، عده ای می کوشند برخلاف این جریان شنا کنند زیرا معتقدند که روان شناسی اجتماعی نمی تواند نسبت به زمینه ای که به وضوح جزء قلمرو اوست بی اعتنا باشد. کار باید با مفهوم سازی و طبقه بندی آغاز شود. و این کاری است که فی المثل راجر. برون (14) به انجام دادن آن همت گماشته است. وی با اقتباس از فکر و اصطلاحات لوبون (15) طبقه بندی تازه ای را برای «اجتماعات» یعنی گروه بندی های بشری پیشنهاد می کند. پایه ی این طبقه بندی توجه همزمان به چهار ضابطه به این شرح است:
1- اندازه یا وسعت؛
2- عده دفعاتی که افراد یک جمع گردهم می آیند؛
3- مسائلی که توجه افراد روی آن متمرکز می شود؛
4- همانند شدن یا آمادگی افراد برای آنکه خود را عضو گروه بدانند. در هر یک از این چهار ضابطه می توان سه ارزش یا مرتبه تشخیص داد: مثلاً هر اجتماع، بر حسب اینکه بتواند در یک اطاق یا تالار نمایش تشکیل شود یا چندان وسیع باشد که هیچگاه نتوان افراد آنرا گردهم آورد کوچک یا متوسط یا بزرگ است. بدین ترتیب، برون جدولی با هشتاد و یک خانه بدست آورده و در آنها به عنوان نمونه سعی کرده است در حدود دوازده «اجتماع» (مانند خانواده و انبوه لینچ کننده و شنوندگان برنامه ی رادیوئی پیاده شدن فرضی ساکنان مریخ) را مرتب کند (16).
ولی بلافاصله متوجه می شویم که این دانشمند در این کار توفیق نیافته است، زیرا بسیاری از این خانه ها تقریباً برای مرتب کردن هر یک از این نمونه هائی که او عنوان کرده است مناسب است و وی ناگزیر است برای مشخص کردن انواع انبوه های مورد مطالعه ی خود ضوابط دیگری جستجو کند (17).
لکن صرف وقت برای انتقادهای اصولی در زمینه ی کار برون نابجاست زیرا طبقه بندی او هرچند به نحو رضایت بخشی امکان پذیر باشد، احتمالاً مانند همه ی طبقه بندیهائی که درباره ی «اجتماعات» بعمل آمده است برای تبیین پدیدارهای درون این اجتماعات چندان مفید نیست و فرایند روان شناسی جمعی از قبیل شایعه ممکن است در انواع گروههای اجتماعی صرفنظر از چگونگی تعیین آنها به وجود آید. عکس این مطلب نیز صادق است یعنی اینکه ممکن است در یک نوع گروه بندی اجتماعی پدیدارهای بسیار متفاوتی به وقوع پیوندد. بنابراین، در اینجا بار دیگر توهماتی پیش می آید که در روان شناسی فردی، سبب پژوهشهای منش شناسی و تیپ شناسی شده و طرفداران اصالت رفتار را بحق به انتقاد از آنها برانگیخته است (18) با این تفاوت که بر اثر استدلال تمثیلی این توهمات تشدید نیز شده است. باری، وقوع عینی یک فرایند نمی تواند تنها به خصائص یک جزء از اجزاء وضع معینی بستگی داشته باشد.
مطالعه ی پدیدارهای جمعی تاکنون عموماً اسیر تمایزهائی بوده که بر اثر روان شناسی عامیانه در زبان علمی وارد شده است و هنگامی که محقق سعی می کند از این حد فراتر رود، غالباً در تنگنای فلسفه ی «شیی انگاری» (19) می افتد. هرگاه بخواهیم در بیان پدیدارهای جمعی نظمی عقلی ایجاد کنیم، چاره ی این کار به وجود آوردن نظریه است نه طبقه بندی این پدیدارها. لکن در حال حاضر، ارائه ی نظریه ای جامع درباره ی پدیدارهای جمعی امکان پذیر نیست و در زمینه ی این معرفت ناچار باید به معلومات پراکنده اکتفا کرد.
2- پدیدارهای جمعی «مد»
پدیدار «مد» شاید از آن دسته پدیدارهای جمعی باشد که حتی در تجربه ی روزانه صرف، زودتر از هر پدیدار دیگر این نکته را روشن می سازد که در رفتارهای ما امر اجتماعی وجود دارد. این پدیدار به ما می آموزد که شیوه های عمل و بالاخص شیوه های لباس پوشیدنی هست که در نظر دیگران شایسته و تأیید شده و زیبا و عاقلانه است. «مد» دیروز زشت و مضحک و «مد» فردا چنانکه اعلام می شود، نارسا و نامعقول است و تنها «مد» روز خوب است. لکن آنچه اینک دیروز است چندی پیش امروز بوده و آینده نیز به زودی به حال مبدل می شود. بنابراین ...بسیاری سعی کرده اند از حد اینگونه تفکرات اندکی مختصر فراتر رفته طبیعت پدیدار «مد» را روشن سازند. هربرت اسپنسر زیرعنوان «نهادهای تشریفاتی» (20) خاطرنشان می سازد که «مد» یکی از خصائص همرنگی با جماعت است (21). درست است که «مد» بعکس اینگونه تشریفات، موجب شباهت به اشخاص طبقه بالاتر می شود و در واقع نوعی تقلید یعنی تقلید ناشی از رقابت است (در برابر تقلید ناشی از پسند و ستایش) و رفته رفته باعث برابری می شود و بخوبی درخور جامعه ای است که از وضع مترتب (نظامی) بیرون آمده به سوی دموکراسی (جامعه ی صنعتی) قدم برمی دارد. لکن این پدیدار غیر از ایجاد همرنگی و برابری جنبه های دیگری نیز دارد: به نظر کروبر «مد» عبارت از تفاوت و تغییر، آنهم تغییر خاصی است (22): زیرا در حالی که بسیاری از پدیدارهای اجتماعی بر اثر رشد درونی یا علل بیرون دگرگون می شوند، «مد» تغییری بی دلیل و در واقع تغییر برای خاطر تغییر است.
لکن به نظر نویسندگان دیگر این دو جنبه ی «مد» را نباید متضاد شمرد و نه جدا از یکدیگر؛ بلکه باید آنها را بهم پیوند داد و چنانکه فلوگل (23) می گوید، «غرابت مد» (24) در همین است. «مد»یک حرکت نیست بلکه عبارت از دو حرکت است: یکی این که افراد طبقات پائین را سوق می دهد به این که به افراد طبقه ی بالا شبیه شوند و دوم این که افراد طبقات بالا را وادار می کند به اینکه وضع گذشته را رها کنند و نگذارند افراد طبقات پائین به آنان برسند (25).
تحقیقات تجربی درباره ی آمادگیهای فردی نسبت به «مد» نیز در واقع تجزیه و تحلیل مذکور در فوق را تأیید می کند (26). از یکسو، تلاش برای همرنگی با دیگران در انتخاب لباس اساسی است: چنانکه در بررسی هارلوک سه چهارم زنانی که از آنان پرسش شده بود اظهار داشته بودند که با پیروی از «مد» مخصوصاً سعیشان این است که انگشت نما نباشند. و از سوی دیگر، میل به «همرنگی با دیگران» با میل دیگر یعنی «ممتاز بودن» همراه است و میل اخیر عموماً به صورت «خودنمائی» ظاهر می شود. بنابراین، از لحاظ روانی «مد» با نوعی خودنمائی و نیاز به جلب توجه دیگران به خود بستگی دارد و این نیاز را به قول فلوگل باید در بافتی از همچشمی جنسی و اجتماعی درک کرد (27). باری، با مشاهده ی خارجی، در «مد» غرابت و تناقضی دیده می شود که از تجزیه و تحلیل منطقی آن نیز استنباط می شود. البته، دو نیتی که ذکر شد همواره و بالضروره با هم وجود ندارند و به یک شدت نیز ظاهر نمی شوند. در پیروی از «مد» از لحاظ ذهنی و عینی شیوه های بسیاری وجود دارد. یکی از بررسی های روانی جدیدی که با وسایلی کاملتر از وسایل هارلوک و فلوگل و بار انجام شده است نشان می دهد که غرض بعضی از زنان در پیروی از «مد» منحصراً این است که از انظار پنهان بمانند. مع هذا شکی نیست که در اکثریت زنان دو غرض مذکور که از لحاظ عقلی متضادند واقعاً همراه با یکدیگر وجود دارد. از سال 1905 فیلسوف آلمانی گئورگ زیمل این نکته را دریافت و برای آن تعبیر و تفسیری پیشنهاد کرده بود (28). به عقیده ی او «مد» هم میل به همرنگی با دیگران را ارضاء می کند و هم میل به جدائی و ممتاز بودن از دیگران را. فرد با پیروی از «مد» هم خود را متفاوت و بدیع احساس می کند و هم مورد تأیید اکثریتی که مانند او رفتار می کنند می داند. بنابراین، «مد» نهاد اجتماعی مهم و قابل توجهی است که میان میل به همرنگی با دیگران و تأیید آنان و ایمنی از یکسو و میل به ممتاز بودن و تفرد و خاص بودن از سوی دیگر تعادل مناسبی به وجود می آورد و به اصطلاح برای ما حادثه ی بی خطری است.
با وجود این، تجزیه و تحلیل و مشاهدات گذشته، «مد» را دیدگاهی که مطالعه ی آن اساساً کار روان شناسی فردی است می پندارد. در حالی که مطالعه ی آن به عنوان پدیداری جمعی با محتویات و آهنگ و جریان خاص نیز در حد خود جالب توجه است. بهمین جهت فلوگل در تبیین شکل پوشاک در یک لحظه ی تاریخی معتقد است که باید میان «مد» و افکار رائج و روح زمان (29) رابطه ی متقابلی موجود باشد (30). اخیراً نیز بعضی از دانشمندان خاطرنشان کرده اند که در هر دوره ی تاریخی میان سبک معماری و سبک پوشاک نوعی نزدیکی یا خویشاوندی وجود دارد (31). البته چنین تجزیه و تحلیلی هنوز جنبه ی کاملاً نظری دارد (32). کروبر با اندازه گیری مجموعه ای از تصاویر «مد» مربوط به سالهای میان 1787 و 1936 به نتایج نسبتاً دقیق و عینی دست یافته و نشان داده است که حقیقتاً می توان گفت که مد «ریتم» هائی مخصوص به خود دارد.
برای رسیدن به توافق درباره ی موضوع مطالعه، نخست باید نخستین پدیدار ذاتاً فرهنگی و اجتماعی یعنی وجود نظام های عمده پوشاک را کنار گذاشت. مثلاً در دوره ی یونان و رم باستان برای مردم، لباس عبارت از پارچه هائی بود که به نحو نامشخص آنها را دور خود می پیچیدند در حالی که به نظر مردم مغرب زمین، لباس پوشیدن تطبیق دقیق پوشش با بدن است گرچه هنوز هم آثاری از شیوه ی گذشته به صورت مانتو و دامن دیده می شود. بعلاوه طبعاً نظامهای دیگری مانند نظام شرق دور یا نظام مخصوص مناطق حاره وجود دارد و در درون هر نظامی از پوشاک نیز، تغییراتی جزئی به صورت «مد» حاصل می شود. کروبر ضمن مطالعه ی این تغییرات در نظام لباس پوشیدن در جامعه غربی معاصر متوجه شده است که باید دو مطلب را از هم متمایز ساخت: یکی تغییراتی که پنجاه سال یکبار در ریخت کلی لباس حاصل می شود و (بنابراین با دوره ای از نظم مربوط به قرن همراه است) و دیگری تغییرات در جزئیات بسیار ناچیزی که از دیدن آن به شخص احساس بی ثباتی دست می دهد. در واقع «مد» میان دو نوع سبک در نوسان است: یکی آنکه در دوره ی معینی نوع پایدار است (چنانکه دامن فراخ و بلند و کمرباریک و بالای لگن خاصره در مغرب زمین چنین است) و دیگری نوع مخالف نوع اول که نوعی انحراف از قاعده به نظر می رسد (در مغرب زمین دامن تنگ و کوتاه و کمرگشاد بالا زده یا پائین افتاده چنین است). هرگاه تغییرپذیری اندازه های لباس را در مدت معینی مطالعه کنیم می بینیم که نوع پایدار ثابت است در حالی که نوع انحرافی در طول این مدت ناثابت می نماید (33).
انواع «مد»
سطر بالا انواع پایدار و سطر پایین انواع غیر مرسوم را نشان می دهد.(اقتباس از کتاب «انسان شناسی» تألیف کروبر، چاپ جدید آن، 1948، صفحه ی 335)
بسیاری از جریان های دیگر «مد» لباس به عنوان پدیدار جمعی، از جمله نشر آن در لحظه ای از زمان در مکان جغرافیائی و مکان اجتماعی (یعنی بر حسب سن و نوع مسکن و مراتب اجتماعی و اقتصادی) و نیز راههای آن قابل تحقیقات عینی است و بعضی از این واقعیات گاه به صورت جزئی جمع آوری شده است (34) ولی جا دارد که این بررسیها دنبال شود و تا آنجا که پدیدار «مد» با خانه و اثاث خانه و باغچه و اتومبیل و اعتقادات و نهادها و علوم مربوط است این نوع بررسی به زمینه های دیگر نیز گسترش یابد (35).
با این همه، مطالعه ی پدیدارهای جمعی «مد» هنوز از حدود مشاهده فراتر نرفته است. دسته ی دیگری از پدیدارهای جمعی، یعنی شایعات، قابل آزمایش است و اهمیت فوق العاده آن نیز از همین جاست.
3- شایعات
شایعات جزء پدیدارهای جمعی نادری است که تا حدی توجه ما را به خود جلب کرده است (36). از جمله توسیدید (37) در ضمن نقل واقعه ی طاعون آتن، به شایعات اشاره می کند و از جمله می گوید که شایع کرده بودند که چاه ها به سم آلوده شده است (II 48).). ویرژیل شایعه را به نحو دراماتیک وصف کرده چنین می گوید: شایعه پیام آور اشتباه و شروپیک حقیقت و تیزپاترین بلائی است که در دلها وحشت افکنده در حین انتشار قوت می گیرد (38). متفکران جدید این افکار را اخذ کرده اند. تارد در ضمن نقل حادثه ی وبای پاریس در سال 1832، به درج نوشته ای از ژیسکه (39) رئیس پلیس این شهر می پردازد. در این نوشته به انتقال سریع و وسیله ی مسموم کردن افکار و جنبه ی گمراه کننده و آثار وحشت انگیز شایعات اشاره شده است (40). بر پایه ی این مبانی، نوعی نظریه ی عمومی درباره ی شایعات ساخته و پرداخته شده است که غالباً در کتب روان شناسی اجتماعی نیز دیده می شود و آلپورت و پستمن نیز در کتاب خود از آن مایه گرفته اند (41). این نظریه بالاخص شامل این تصور است که ظهور پدیدار شایعه به دو شرط به این شرح بستگی دارد: یکی اینکه حوادث روز مهم باشد و دیگر این که اخبار مربوط به این حوادث نادر یا مبهم و دوپهلو باشد.بر اثر تحقیقات اخیر می توان از حدود این عبارات کلی که عموماً از عقل سلیم الهام گرفته و بسیار کم قابل تحقیق و وارسی تجربی است فراتر رفت. در این تحقیقات، بیش از مضمون شایعات (42) مخصوصاً به جنبه های صوری و تغییر متن پیام و نحوه ی انتشار آن توجه شده و شیوه هائی نظیر تجزیه و تحلیل مدارک و اسناد یا تجربه ی آزمایشگاهی و آزمایش واقعی در محل وقوع شایعه به کار رفته است. بنابراین، تشریح این فنون مختلف مطالعه، به اختصار ضروری است.
نمونه ی روش تجزیه و تحلیل اسناد و مدارک، کار پنروز (43) پزشک انگلیسی است. این دانشمند که اصطلاح «سرایت روانی» را به معنی لغوی آن گرفته است معتقد است که در پدیدار نشر افکار به پنج مرحله ی بیماریهای واگیردار برخورده است (44) و برای اثبات این نظریه به جستجوی تعداد مقالاتی که هر رساله در نشریه ی «فهرست پزشکی» (45) درباره ی مطالعه ی خاصی نوشته می شد، پرداخته است (منظور معالجه ی درماتوز (46) بوسیله تالیوم (47) است که در سال 1914 پیشنهاد شد و در حدود سال 1940 به دلیل خطراتی که در برداشت، بکلی کنار گذاشته شد) و این نمونه ای از تحقیقات مبتنی بر اسناد و مدارک است.
نمونه ای از تحقیقات آزمایشگاهی، مطالعه ی آلپورت و پستمن درباره ی تغییر پیام در ضمن انتشار آن است. در این تحقیق، شیوه ی «تصاویر باستانی» به صورتی که فرید در ارزشیابی استعداد خبرنگاری بکار برده است (48) با روش «بازسازی زنجیروار» (49) بارتلت ترکیب شده است (50). محققان در آغاز تحقیق، شش یا هفت تن را که مورد آزمایش بودند، باستثنای دو تن اول، از یکدیگر جدا کردند. بقیه ی جریان تحقیق از این قرار بود: یکی از این دو تن تصویر کمابیش دراماتیکی را که در پیش روی اوست و دیگری آنرا نمی بیند برای این یکی شرح می دهد. این تصویر که ممکن است صحنه ی جنگ یا سرقت از پیشخوان مغازه یا بحث در ترن زیرزمینی باشد، دارای جزئیات بسیاری است که بعضی از آنها ممکن است دوپهلو و متناقض و مخلوط باشد. در این موقع، آزمایش شونده ی سوم را وارد می کنند و نفر دوم صحنه ای را که سومی ندیده و فقط به صورت شفاهی از آن اطلاع دارد، برای او شرح می دهد. سپس نوبت سومی است که این داستان را برای چهارمی شرح دهد و این کار تا نفر آخر ادامه می یابد. بدین ترتیب محققان در ضمن این تکرار متوالی با تغییر یافتن وضع و شرایط تجربه می توانند تغییر پیام را در جریان انتشار آن دنبال کنند.
مطالعات داد (51) از نوع مطالعاتی است که بالاخص روشنگر شیوه ی آزمایش در محل وقوع شایعه است. این مطالعه نمونه ای از دقت و موشکافیی است که آرزوی بعضی از روان شناسان اجتماعی معاصر است و از بی باکی و چیره دستی که لازمه ی تجربه ی علمی است و فراوانی وسایلی که گاه در مطالعات عملی بکار می رود و نیز انواع موانعی که این گونه مطالعات با آنها روبرو است تصور درستی بدست می دهد. غرضی اصلی داد صرفاً این بود که درباره ی عمل اجتماعی به نظریه ی عمومیی دست یابد که به زبان ریاضی قابل بیان باشد و بتواند پیش بینی های کمی را بنیاد کند و چون به نظر او برای نیل به این هدف شایعات موضوع ممتازی بود به نشر مطالب از شخصی به شخص دیگر اهتمام ورزید. وی که با نیروی هوائی قراردادی منعقد کرده بود، در طی چند سال چندین گروه از پرسشگران و پژوهشگران را بسیج کرد و اوراق فراوانی به چاپ رسانید و با استفاده از هواپیما آنها را در میان مردم پخش کرد. از جمله، متوجه شد که یک باد ناگهانی ممکن است تجربه ای را که به بهترین وجه سازمان داده شده است به زیان محقق به هم بزند و اگر پاسخبرگ در گوشه ی روزنامه ای چاپ شده باشد مردم آنرا جدا نکنند. از سوی دیگر، چون اخلاق علمی که مورد احترام او بود مانع از آن می شد که شایعات خطرناک را اشاعه دهد، مورد سرزنش قرار گرفت که به نشر و اشاعه ی شعارهای تجاری می پردازد. آری، این تاوان را بدین سبب پرداخت که از آزمایشگاه خارج شد و خواست در عین اوضاع و احوال واقعیت اجتماعی تجربه کند!.
در یکی از اردوهای تابستانی، سه تن از کودکان به دریافت نشان اردو نائل می شوند و با شتاب جریان را به اطلاع رفقای خود می رسانند و این عده نیز برای آنکه جریان را به دیگران خبر بدهند به طرف دفتر اردو می روند. و بدین ترتیب برای مطالعه ی انتقال خبر از لحاظ زمان زمینه فراهم می شود.
آثار شدت تحریک در انتشار نیز از راه تجربه ای به این شرح تحقیق می شود:
کارتهائی را که از طریق پست قابل برگشت است با هواپیما و از بالای هشت محل مختلف پخش می کنند به طوریکه در محل اول، به هر چهار نفر ساکنان آن، یک کارت و در محل دوم به هر دو نفر ساکنان آن یک کارت برسد و این روش را به نحوی ادامه می دهند که هر بار عده ی کارتی که در محلی پخش می شود نسبت به محل قبل، سرانه دوبرابر باشد.
تجربه ی ماهرانه ای که به «انتقال پیام در شهر سی» معروف است این ارزش را دارد که با جزئیاتی چند گزارش شود. غرض از این تجربه مطالعه ی شکل منحنی انتشار از روی تغییر مکان و زمان بود. برای این کار، صبح روز دوشنبه شانزدهم ژوئیه ی 1961، در این منطقه چند هزار نفری، از هر پنج خانوار به یکی مراجعه و به زن خانه دار در آن خانوار شعاری مرکب از شش کلمه که به ادعای گوینده ی آن مربوط به علامت جدید نوعی قهوه بود آموخته شد. به هر فردی از ساکنان شهر «سی» که در جریان آن هفته قادر بود این شعار را به مراجعه کنندگان بازگو کند، نیم کیلو قهوه به رایگان داده می شد. فردای آن روز با هواپیما، سی هزار ورقه ی تبلیغاتی روی دهکده ریخته شد. دائر بر این که: از هر پنج زن خانه دار، یک زن شعاری را می داند که هر کس فردا آن را درست بازگو کند نیم کیلو قهوه برایگان نصیبش می شود و این امر روز چهارشنبه همان تاریخ واقعاً اتفاق افتاد و پرسشگران هم شخصی را که منشأ انتقال بود و هم مکان و زمانی را که در آن این انتقال صورت گرفته بود و هم فاصله ی میان خانه های زنان درگیر در این کنش و واکنش متقابل را مشخص کردند.
بر اثر این تحقیقات آنچه در بالا «نظریه ی عمومی شایعات» نامیده شد اعتبار خود را از دست داد. البته پیام در جریان انتقال تغییر می کند اما این تغییر آن طور که غالباً گمان می کنند و لاپیر و فارنس ورث تا سال 1936 در کتاب خود عنوان می کردند (52) صورت آرایشی ندارد. با توجه به تجارب آلپورت و پستمن که بر اثر تجزیه و تحلیل این دانشمندان از چند شایعه تأیید شد و اعتبار آن به ثبوت رسید می توان برای تغییر پیام در جریان انتقال آن سه قانون به این شرح استخراج کرد:
قانون اول، قانون «ضعیف و یکنواخت شدن» (53) است. و مفهوم آن این است که بر اثر تکرار متوالی هر پیام، جزئیات آن از میان می رود. و از صد جزء پیام اصلی، در تکرار نوبت اول، بطور متوسط فقط 67 و در نوبت سوم 36 و در نوبت چهارم و پنجم 30 جزء باقی می ماند. در عوض، جزئیات باقی مانده تقویت می شود و در مضمون و مفهوم داستان مهمترین مقام را به دست می آورد: مثلاً نارنجکی که سرباز سیاهپوست در دست دارد در صحنه ی نبرد مدتی مدید و در نقل متوالی این سرگذشت، مقام اصلی را احراز می کند و یک سیاهپوست به «چهار سیاهپوست» تبدیل می شود و این جزئیات تا ششمین و آخرین بار تکرار، پابرجا می ماند.
آنچه گفته شد مفهوم قانون دوم تغییر پیام است که «قانون تأکید یا تشدید» (54) نامیده می شود.
قانون سوم «قانون جذب» (55) است و منظور از آن این است که عناصر ناجور و بیگانه حذف می شوند و جزئیات باقی مانده در حول بعضی از انگیزه های اصلی و بالاخص بنابر اصل«تداوم مناسب» (56) که از نظریه ی «صورت کل» (57) به دست می آید، سازمان تازه ای به خود می گیرند: مثلاً در صحنه ی نبرد، همواره آمبولانس، پر از مواد منفجره تصور می شود در حالی که در نقل این داستان آن را حامل دارو می شمارند. در طی همه ی این جریانها، افراد ناقل پیام برای ماجرائی که نقل می کنند در جست و جوی معنائی هستند و سعی می کنند مطلبی را که درست نفهمیده اند، از نو ساخته به آن معنای معقولی ببخشند.
طرز انتشار پیام نیز که مورد توجه داد بود، چنانکه او آرزومند بود به صورت فرمول ریاضی منطبق با یافته های عدد درمی آید. هرگاه «انتشار یعنی D عبارت از عده ی افرادی باشد که پیام به ایشان رسیده است، می بینیم که این اعداد با لگاریتم عده ی p یعنی جمعیتی که شایعه میان آنان پخش شده است (با نرخ ثابت سرانه انگیزش) متناسب است، یعنی:
و این مقدار یعنی D همراه با لگاریتم شدت انگیزش یا تحریک یعنی s که از روی عده ی اوراق تبلیغاتی که به هر یک از ساکنان منطقه رسیده است قابل محاسبه است) تغییر می کند. یعنی:
در همه ی این فرمولها، ضریب a و b و c و نیز قوه ی m پارامترهای مربوط به مورد مطالعه است و می توان آنها را از روی تجربه تعیین کرد. از این گذشته، این پارامترها به k یعنی «پتانسیل بخش» که بعداً مورد بحث ما خواهد بود بستگی دارند. پیش از این تحقیق و در سال 1955، داد بیش از دوازده رابطه یا فرمول را که خود کشف کرده بود شرح می دهد. جالب توجه ترین نمونه ی این کوشش ها شاید تحقیق درباره ی نوع پخش به تبع زمان باشد. نخست باید مفهوم «پتانسیل بخش» را که قبلاً به آن اشاره شد، روشن کنیم. هرکس درمی یابد که برحسب مورد و آمادگی های کم و بیش مثبت مردم و برد کمابیش وسیع شایعه، شایعه ی معینی کمابیش خوب و کمابیش سریع منتقل می شود. بنابراین، پتانسیل پخش یا K عبارت است از عده ی اشخاصی که فرد معینی که پیامی را دریافت داشته است این پیام را در واحد زمان به آنان منتقل می کند. بعبارت دیگر، پتانسیل پخش عبارتست از عده ی انتقال T تقسیم بر عده ی دریافت های R در واحد زمان؛ یعنی هرگاه t مدتی باشد که طی آن عده ی انتقال T صورت گرفته است فرمول زیر به دست می آید
داد برای بیان شیوه ی پخش در زمان، چنین استدلال می کند: فرض کنید N جمعیتی باشد که در میان آنان به عده ای از افراد (p) پیامی رسیده باشد، یعنی از موضوعی اطلاع یافته باشند بنابراین، در چنین جمعیتی عده ی دیگری غیرمطلع وجود خواهد داشت (q) به قسمی که P+q=1. در واحد زمان، N فرد در یکدیگر کنش و واکنش می کنند یعنی یکی دیگری را تحت تأثیر قرار می دهد. لکن تنها تعامل های میان افراد مطلع و افراد غیرمطلع یعنی pq ممکن است انتقال جدیدی را ایجاد کند. مع هذا، همه ی این تعامل ها باعث انتقال جدید نمی شوند و فقط تعداد kpq از این تعامل ها انتقال جدید را موجب می گردد زیرا ایجاد انتقال جدید، در واقع، به پتانسیل پخش بستگی دارد و فرمول عمده همین است. به این معنی که این فرمول بیان کننده ی میزان افزایش بخش یا به بیان دیگر، افزایش نسبت افراد مطلع به افزایش زمان مساوی با واحد است، بنابراین:
لکن در اینجا مطلب پچیده می شود زیرا k ممکن است ثابت باشد یا نباشد. هرگاه مقدار k ثابت باشد، کافی است که انتگرال معادله ی دیفرانسیل قبلی را نسبت به زمان تعیین کنیم و بدین ترتیب، به تابع افزایش خطی که به شکل s است می رسیم (59). داد ظاهراً با تحمل رنج بسیار، وضع تجربی خاصی را پیدا کرده تا یافته های آن را با مدل نظری او تطبیق کند (60) با این همه، عموماً k با زمان کاهش می یابد و اگر قبول کنیم که این کاهش خطی است، در این صورت به تابع افزایش هماهنگ می رسیم (61). یافته های تجربه در شهر «سی» و تجربه ی اردوی تابستانی که قبلاً ذکر شد با این مدل کاملاً تطبیق می کند (62).
باری، نباید از دیدن اینکه ریاضیات روان شناسی پدیدارهای جمعی را فرا می گیرد متعجب شد زیرا ما با رفتارهای متعددی روبرو هستیم که به نحو ساده ای با یکدیگر ترکیب می شوند. داد با ایجاد هماهنگی میان مشاهدات تجربی و تجزیه و تحلیل عقلی این پدیدارها و نیز با دادن معنی روانی عینی به پارامترها و متغیرهای خود، در حقیقت به ساختن نظریه ای علمی نائل می آید که پدیدارها را معین کرده پیش بینی را میسر می سازد.
پینوشتها:
1- رجوع شود به:
William A. Westley, The formation, nature and control of crowds- Defence Research Board, canada,1956V-118p.
2- گوستاو لوبون در کتابی که ذکر آن گذشت چنین می نویسد: در مجامع پارلمانی همان خصائص عام انبوهی دیده می شود که در همه ی انبوه های مردم و جمع افراد همسوگند وجود دارد». همان کتاب صفحه ی 45.
3- رجوع شود به:
Emory s. Bogradus, «social psychology of fads», J. Appl. sociolo., 1923-24, 8, 239-249; fundamentals of social psychology, N. Y., 1942, pp. 306-309.
4- saint Médrad
5- از جمله آثار زیر ذکر می شود:
J. F.C. Hecker, The black death and the dancing mania, N. Y., 1888,Marion Starkey, The devil in massachussetts, N.Y. 1949. D. M. johnson, ; The « phantom anesthetist» of Mattoon: a field study of mass hysteria, J. abnorm. soc. psychol., 1945, 40 175-186.
6- royaume du père Divine
7- رجوع شود به:
Hadley Cantril, The psychology of social movements 1942, op. cit., Herbert Blumer «collective behavior», in Alfred Mc Clung Lee (ed), New outlines of the principles of sociology, N. Y., 1951, pp. 167-224.
8- fad
9- رجوع شود به:
william G. sumner, Folkways, 1906, p. 27.
10- craze
11- boom
12- رجوع شود به:
Richard T. La pierre and paul R. Farnsworth, social psychology N. Y., 1936, pp. 444-446.
13- رجوع شود به:
Herbert Gurnee, Elements of social psychology, N. Y., 1936, p. 309.
14- رجوع شود به:
Roger W. Brown, «Mass phenomena» in G. Lindzey (ed), Handbook of social psychology, 1924, op. cit., pp. 823-876.
15- رجوع شود به: Le Bon, psychologie des foules, p. 133.
16- به بخش پنجم، فصل شانزدهم کتاب حاضر رجوع شود.
17- op. cit., pp. 840-844.
18- رجوع شود به کتاب حاضر بخش سوم، فصل یازدهم.
19- chosisme
20- institutions cérémonielles
21- رجوع شود به:
principles de sociologie, trad. français, t. III, 1883, pp. 282-289.
(نخستین چاپ انگلیسی این کتاب در 1879 انتشار یافته است).
22- رجوع شود به: A. L. kroeber, Anthoropology, N. Y., 1940, 856-XXXIX p., pp. 329-336 et pp. 390-393.
و نیز رجوع شود به: A. L. kroeber and jane Richardson «Three centuries of women"s dress fashions» 1940, Anthropol, Uni. of California, vol. 5, No. 2. pp. 111-124.
23- رجوع شود به:
J. C. Flugel, psychology of clothes, London, 1973, p. 140
24- Paradox de la mode
25- البته توجه خواهند فرمود که منظور از طبقات بالا و پائین در این جا از نظر اقتصادی و اجتماعی است. م
26- رجوع شود به:
Elizabeth B. Hurlock, «Motivation in fashion», Archi. psychol., 1929 No 111; Estelle de Young Barr, «psychological analysis of fashion motivation», Arch, psychol., 1934, 25, No 17; J. C. Flügel, «on the mental attitude to present- day clothes», Brit. J. psychol. Medical section, 1929, 9, 97-149.
27- رجوع شود به:
Flügel, 1930, op. cit., p. 137.
28- رجوع شود به:
Georg simmel, «Fashion», International Quaterly, 1904-1905, 10, 130-155, rept. in Amer J. sociol., 1957, 541-558.
29- zetigeist
30- رجوع شود به:
Flügel, 1930, op. cit., pp. 148-139, 152.
31- رجوع شود به:
Franz kiener, kleindung, Mode und Mensch, Basel, pp. 138-139.
برای دوره ی رومی به تصاویر 9 و 10 و برای تصاویر گوتیک به تصاویر 11 و 12 و برای دوره ی رنسانس به تصاویر 13 و 14 و برای دوره ی باروک به تصاویر 15 و 16 و برای دوره ی معاصر به تصاویر 17 و 18 رجوع کنید. این مؤلف به تشریح یکی از اندیشه های فلوگل می پردازد (1930، صفحات 140-150).
32- impressioniste
33- کرویر ضریب تغییرپذیری (Vx ) را برای سال معینی ( x) با فرمول زیر حساب می کند:
در این فرمول
در این فرمول مخرج میانگین viها در طی یک صد و پنجاه سالی است که مورد مطالعه کرویر بوده است.
34- رجوع شود به:
Le marché français du vȇtement féminin prêt à proter, supplément a l" industrie du vȇtement féminin, 1953, No. 82.
35- رجوع شود به: Kroeber, 1948, op. cit., p. 391.
36- رجوع شود به کتاب حاضر، بخش پنجم، فصل شانزدهم.
37- Thucydide
38- رجوع شود به: Enéide, IV, v, 173-188.
39- Gisquet
40- رجوع شود به:
L" opinion et la foule, op. cit., p. 187.
41- رجوع شود به:
C. W. Allport and Leo postman, The psychology of rumor, N. Y., 1948.
و نیز به اثر دیگر همین دانشمندان زیرعنوان:
«An analysis of rumor», public opin, Quart., 1948, 47, 10, 501-517.
42- رجوع شود به:
R. H. knapp. «An psychology of rumor», public opin. Quart., 1944-1945, 8, pp. 23-37.
43- penrose
44- رجوع شود به:
L. s. penrose, on the objective study of crowd behavior, London, 1952.
45- Index medicus
46- dermatose
47- Thallium
48- رجوع شود به:
M. Freyd. «A test series for journalistic aptitudes, J, appl. psychol., 1951, 4, 46-56.
49- reproduction en série
50- رجوع شود به:
F. C. Bartlett, Remembering, Cambridge, 1932, X-317.
51- رجوع شود به:
struart C. Dodd, «Testing message diffusion from person to person», publ. opin, Quart., 1952, 16- 247-262; «Testing message diffusion in controlled experiments», Amer soc. Roc. Rev., 1953, 18, 410-416; «Diffusion is perdictable: testing brobalibity models for laws of interaction», Amer. Soc. Rev., 1955, 20, 392-401; «Testing message diffusion in hormonic logistic curves», psychometrika. 1956, 21, 191-205; «A test of message diffusion by chaintags» Amer. J. sociol., 1956, 91, 425-432.
این فهرست از مقالات، انتخابی بسیار محدود از اثر مهم داد است که به زودی بصورت کتاب جامعی منتشر خواهد شد.
52- رجوع شود به: La pierre and Farnswoth, op. cit., pp. 407-408.
53- Loi d"apprauvissement et de invellement.
54- loi d"accentuation
55- loi d"assimilation
56- bon prolongement
57- la théorie de la forme
58- Loi de weber- Fechner
برای اطلاع بیشتر از این قانون به کتابهای روان شناسی، فصل ادراک حسی رجوع شود. م.
59- یعنی فرمول:
که در آن
60- رجوع شود: Dodd, op. cit., 1953,1955 .
61- این تابع چنین نوشته میشود:
معنی اجزاء این فرمول همان است که در یادداشت قبلی بیان شد. در مورد
62- رجوع شود به:
Psychometrika, 1956, op.cit., pp. 201-204.
منبع مقاله :
استوتزل، ژان؛ (1374)، روان شناسی اجتماعی، ترجمه ی علی محمّد کاردان، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ ششم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}